سونوگرافی 32 هفتگی
نازدونه مامان خوبی قند عسل سرحالی مامانی الهی من فدای این فوتبال بازی کردنت بشم که اشک منو در آوردی . دیروز عصری بابایی فشارم رو گرفت 9 روی 6 بود بعد از خوردن ابمیوه و بیسکویت ...همچین ضربه ای به پایین شکمم زدی که دادم هوا رفت بعد از چند ثانیه ضربه دوم که من گریم در اومد با کمک بابایی دراز کشیدم و پاهام رو کمی بالا گرفتم کمی که حالم بهتر شد به بابایی گفتم برو برام وقت سونوگرافی بگیر برم ببینم این گل پسر اوضاش چطوره . بابایی رفت و از سونوگرافی کنار کلینیکش برام وقت گرفت برا ساعت 8 شب ومن هم خودمو برا 8 رسوندم موقع اذان بود و داشت قران می خوند خدا رو قسم دادم به کلامش وخواستم که همه چی خوب باشه و خوب وزن گ...
نویسنده :
مامان و بابا
12:05