بهراد عزیزمبهراد عزیزم، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

برای بهراد عزیزم ...

سفر به مشهد مقدس

1393/7/21 20:20
نویسنده : مامان و بابا
412 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم 

زندگی من . عشق من . جون من . هر چی بگم در وصف تو کمه .

پسر گلم پوزش که من  مطالب رو با تاخیر برات میزارم . ما در تاریخ  پنج شنبه 3مهر 93 به اتفاق خانواده 3 نفری ما و 2 تا عمه ها با خانوادشون و مامان بابایی راهی مشهد شدیم . که  ما با قطار تهران مشهد  ساعت 10 شب حرکت کردیم . برای اینکه راحت باشیم هم دو تا کوپه گرفتیم من همش می ترسیدم شما اذیت بشی آخه از این که نتونسته بودیم تو این تاریخ که همه وقتشون رو خالی کرده بودن بلیط هواپیما بگریم من یکم ناراحت بودم آخه یا تو 10 ساعت تو قطار برام تصور سختی بود ولی خدا رو شکر نه تو اذیت شدی نه من فقط من نتونستم بخوابم ولی در کل خوش گذشت  دختر عمه  هات صهبا و آیه هم که   عمون از شیطونیهاشون تو این سن تو ، صهبا 3سال 4 ماههست و آیه هم 1 سال 6 ماهست این دو تا خواهر عاشق تو بودن تا فرصت گیر میاوردن با تو بازی میکردن . خلاصه ما روز حمعه ساعت 10 بود که رسیدیم و به دو تا از سوئیت های پدر شوهر عمه جون رفتیم که دستشون درد نکنه . 

وقتی رسیدیم دیگه همه خسته بودن بعد از استراحت و کارهای متفرقه همه برای نماز مغرب آماده شدیم و رفتیم حرم و اولین زیارتت رو کردی وقتی من رسیدیم به حرم من خیلی دلم گرفته بود آخه من پارسال 1 ماه قبل از اینکه تو بیای تو دل مامانی من به پابوس امام رضا رفتم و تو رو از امام رضا خواستم به خاطر همین تو رو بیمه امام رضا کردم . امام رضا همیشه نگه دارت باشه . ما 5 روز در مشهد موندیم و به چند تا مرکز خرید و جاهای دیدنی هم رفتیم . و به رستوران بابا قدرت هم که یه کاروانسرای قدیمی بود و توشو خیلی قشنگ درست کرده بودن هم رفتیم و غذاش هم بی نظیر بود ایشالا وقتی بزرگ شدی  مثل دختر عمه هات بزرگ شدی تونستی غذا بخوری حتما اینجا میبریمت . خیلی بهمون خوش گذشت.

و ما تا سه شنبه 8 مهر ساعت 11 شب مشهد بودیم و سه شنبه برا نماز مغرب رفتیم و زیارت آخر این سفر رو هم به جا آوردیم و ساعت 11 راه آهن بودیم و به سمت تهران حرکت کردیم . چهارشنبه ظهری رسیدیم و با عمه مریم اینا رفتیم خونشون و بعد از صرف نهار به سمت همدان حرکت کردیم .

اینم از اولین سفر زیارتی گل پسرم . که به قول بابای من که میگه مشهدی بهراد . 

زیارتت قبول عزیزترینم

اینم عکسای گل پسری تو این سفر

در  قطار

اینجا با بابایی رفته پابوس

 

اینجا عاشق آینه کاری های حرم شده بودی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)