شب قبل از زایمانم وساعت شماری
گلم
سلام عشقم
سلام ناناسم
خوبی بهار زنگی من
عزیز دل من الان که دارم برات می نوسم ساعت 1.30 دقیقه بامداده و قرار ما 6 صبح بریم بیمارستان و تو عزیزتزین رو به این دنیا بیاریم .
بهراد جان دیگه داره این دوران تموم میشه و دیگه داری از تو دل مامانی میای بیرون خیلی خوشحالم که داری میای بغلم ولی برا لحظه هایی که همیشه با هم بودیم و تموم لحظه هارو با هم سپری می کردیم دلم تنگ میشه ولی فکر کنم وقتی بیای بغلم شیرین تر باشه.
الان هر دو تا مامان ها ، هم مامان خودم و هم مامان بابایی اینجا هستن همش دارن به من میگن پاشو بخواب که فردا گل پسرت رو می بینی سر حال باشی دست هر دو تا مامان درد نکنه هر کدومشون به یه سری از کارهام رسیدگی کردن . بابایی هم خیلی خسته بود رفته خوابیده . من هم که از صبحه همش استرس داشتم تو هم انگار ناز داشتی اصلا تکون نمی خوردی تا اینکه یه 7 یا 8 تایی خرما خوردم تا تکون خوردی .
عزیزم این دوران که تو دلم بودی خیلی بهم خوش گذشت و از تموم لحظه های با هم بودن لذت بردم تو با تکونات و لگدهایی که میزدی دنیا رو به من دادی و ولی موقع هایی هم بود که ناز میکردی و منتظر می موندی تا من قربون صدقت برمم شروع کنی به تکون خوردن .
فرشته کوچولوی من اگه تو این دوران کوتاهی از من سر زد یا بعضی وقتا بد از جام بیدار شدم تو اذیت شدی منو ببخش ایشالا اومدی همه رو جبران میکنم .
خوب عزیزم
از بابایی که این دوران مثل پروانه دور هر دومون می گشت و هیچی برامون کم نذاشت ممنونیم.
از مامان و بابایی خودم برا همه زحمتایی که برا ما کشیدن و سیسمونی و هدیه هایی قشنگی که برامون خریدن ممنونیم .
از مامان بابایی هم برا زحمتایی که تو این یه مدت کشید ممنونم
و از همه دوستای وبلاگی که ما رو تو این مدت همراهی کردن ممنونیم.
خدایا من در این روز قراره بزرگترین نعمتت رو تجربه کنم و اون مادر شدنه خدایا ممنونم که این نعمت رو سر سفره ما گذاشتی و من رو لایق مادر شدن دونستی . خدایا فرزند من رو با سلامتی در آغوشمون قرار بده و ما رو در تربیت بهتر فرندمون کمک کن و هر کسی رو که در آرزوی مادر شدنه خدایا این نعمت رو به اونها هم بده .خدایا همه جی رو به خودت سپرم .
گل پسرم تا اومدنت خدا نگه دار .
پست جدید انشالا با عکس های بهراد خان .